چرا 50 درصد مردم حاضر نشدند حرف تحریمی ها را در باره عدم شرکت در انتخابات گوش کنند؟

در مرحلۀ دوم انتخابات ریاست جمهوری در 15 تیر 1403 که به پبروزی و انتخاب دکتر مسعود پزشکیان انجامید شاهد افزایش قابل توجه آرای او به نسبت مرحلۀ اول بودیم و اگر این اتفاق رخ نداده بود قطعا پایان دیگری رقم می‌خورد.

چرا 50 درصد مردم حاضر نشدند حرف تحریمی ها را در باره عدم شرکت در انتخابات گوش کنند؟

به گزارش خبرآنلاین سایت عصرایران نوشت:

*رأی‌دهندگان در حالی در مرحلۀ دوم اضافه شدند که تلویزیون ایران اینترنشنال و برخی رسانه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان یک لحظه هم از دعوت به تحریم و رأی‌ندادن فروگذار نکردند و به بیان دیگر عملا و کاملا به سود آقای جلیلی عمل کردند و حتی بعید نیست اگر نگران فحاشی رفقاشان به خاطر رأی دادن نمی بودند به او هم رأی می‌دادند تا به قول خودشان کار یک‌سره شود! البته توضیح ندادند که اگر مثلا به جای 50 درصد 35 درصد شرکت می‌کردند چگونه کار یک سره می‌شد و جمهوری اسلامی فرومی‌ریخت یا آیا در این حالت آقای جلیلی رییس جمهور نمی‌شد و ما حالا ما فقط دربارۀ درصدها حرف می‌زدیم؟! * درست است که در مرحلۀ دوم یکی از کاندیداها شکست خورد و دو نامزدی که وعده‌های پوچ و پوک می‌دادند هم قبل‌تر کنار رفته بودند اما با حمایت علنی یا عملی از نامزد رقیب مردم را به سوی او ترغیب می‌کردند. شوخی نیست. تصور کنید یکی وعدۀ 200 متر مربع زمین داده بود و دیگری سالی 20 میلیون تومان طلا و سومی یک میلیارد تومان وام ازدواج و.هر سه هم از رقیب حمایت کرده بودند و برای مردمی که شاید تا آخر عمر مالک 200 متر زمین در این مملکت نشوند بسیار وسوسه‌انگیز است. اما فریب نخوردند. در حالی که تاریخ ایران و جهان پر است از این فریب خوردن‌ها. یک بار دیگر وعده های سه نفر را مرور کنید تا بدانیم چه عزت نفس و چه شعوری به خرج دادند .اینک شهردار تهران با چه اعتماد به نفسی همچنان سر کار خود می‌رود در حالی که قطعا کثیری از کارمندان شهرداری تهران هم وعده های او را پوچ و پوک و حتی موهن می‌دانستند.

* در انتخابات، قطعا در اطراف‌ مردم کسانی بودند که آنها را سرزنش می‌کردند. مثلا شاید می‌گفتند انگشت کردن در خون مهساست! حال آن که جلوگیری از تکرار آن فاجعه بود. تحمل سرزنش آنان و منصرف نشدن مهم بود.

* همۀ ما درگیر انواع مشکلات اقتصادی و معیشتی هستیم. این که راه اعتراض به این وضعیت را رأی ندادن ندانیم قابل توجه بود.

*شماری از روشن‌فکران معتبر که اتفاقا در همین مملکت زندگی می‌کنند و دست شان هم زیر ساطور است و دست بر قضا مدام توصیه می‌کنند سینه‌ها را از کینه‌ها بشوییم یا با ادعای ایرانشهری انگ جدایی طلبی می‌زدند کم برای منصرف کردن زحمت نکشیدند اگرچه خودشان توضیح دادند آب به کدام آسیا می ریزند. برخی چهره‌های بسیار محترمی هستند ولی کثیری ترجیح دادند در این فقره به آنها اعتنا نکنند. آدمی حیران می ماند که چگونه نانوای محله ما قدرت تحلیل بهتری از اینها دارد؟

* سرانجام این که صدا و سیما هم چنان تبلیغ می‌کرد که انگار از دولت سه ساله اسب زین شده برجای مانده و کسی باید بر آن سوار باشد که از همان طایفه تلقی شود و به خاطر همین اسم خودشان را جبهه انقلاب گذاشته بودند. یعنی دیگران بیرون از انقلاب هستند و اگر از راه مرحوم رییسی منحرف شویم چه ها که خواهد شد. تصور کنید همین قطع برق گسترده که از دیروز شروع شده از مرداد و بعد از استقرار پزشکیان اتفاق می افتاد چه بسا در همین صدا وسیما می گفتند فلان و بهمان.

دیدگاهتان را بنویسید